یا رحمت للعالمین جبریل می خواند تو را / ای منجی کل بشر بیرون بیا از این سرا
تو شهریار عالمی تا چند در غار حرا / ای یوسف مصر وجود از چاه تنهایی درآ
...
..
.
محمد پاک و شفاف و زلال است / که مرات جمال ذوالفقار است
محمد تا نبوت را برانگیخت / ولایت را به کام شیعیان ریخت . . .
عید بعثت مبارک
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
کربلا دیوانه ام کردی چرا؟
راهی میخوانه ام کردی چرا؟
کربلا بوی شقایق میدهد
کربلا بوی هفتادو دو عاشق میدهد
کربلا بوی خوش اکبر میدهد
کربلا بوی خوش اصغر میدهد
کربلا بوی رشادت میدهد
خاک آن بوی شهادت میدهد
کربلا یعنی دو دست مشک و و آب
کربلا سرتاسرش عشق است وعشق
کربلا یعنی اسارت تا دمشق
کربلاااا....
برچسبها:
شهرما هم باز نماند از زائران پاک تو..یا زینب(س)
بوی یاس می آید!مگر عباس می آید؟؟
شهادتت مبارک،حمیدرضا قاسم پور
برچسبها:
تو منتظر ظهور منی..
بمیرم برای دلت ..
برچسبها:
برچسبها:
من غلامی ز غلامان توام یا زهرا
مستمندی به سر خان توام یا زهرا
*********شعر فاطمه**********
از زمانی که به خود آمده ام فهمیدم
خاطر آشفته و حیران تو ام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
من دعا بودم ز روز ازل برلب تو
ذکری از نیمه سوزان توام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
متولد شده عشق توام بی بی جان
آه پرورده دامان توام یا زهرا
*********شعر فاطمه**********
بیت الاحزان دلم شاهد اشک سحرت
اشک آن دیده گریان توام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
از ازل لطف تو شد شام حالم آری
تا ابد در خور احسان توام یا زهرا
*********شعر فاطمه**********
شد یهودی ز نخ چادرت اسلام شناس
فخرم این بس که مسلمان توام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
ای یتیمان مدینه همه از پخت تو سیر
طالب لقمه ای از نان توام یازهرا
محمدتقی میرشفیعی
برچسبها:
اینک لحظه وداع با علی (ع) ! چه دشوار است.
اکنون علی باید در دنیا بماند. سی سال دیگر! فرستاد ” ام رافع ” بیاید ، وی خدمتکار پیغمبر(ص) بود. از او خواست که - ای کنیز خدا، بر من آب بریز تا خود را شست وشو دهم. با دقت و آرامش شگفتی، غسل کرد و سپس جامه های نویی را که پس از مرگ پدر کنار افکنده بود و سیاه پوشیده بود، پوشید، گویی از عزای پدر بیرون آمده است و اکنون به دیدار او میرود.
به ام رافع گفت:
ـ بستر مرا در وسط اتاق بگستران.
آرام و سبکبار بر بستر خفت، رو به قبله کرد، در انتظار ماند.
لحظه ای گذشت و لحظاتی …
ناگهان از خانه شیون برخاست.
پلکهایش را فروبست و چشمهایش را به روی محبوبش ـ که در انتظار او بود ـ گشود.
شمعی از آتش و رنج ، در خانه علی خاموش شد و علی تنها ماند . با کودکانش.
از علی خواسته بود تا او را شب دفن کند ، گورش را کسی نشناسد و … و علی چنین کرد.
اما کسی نمی داند که چگونه؟ و هنوز نمی داند کجا؟
در خانهاش؟ یا در بقیع ؟ معلوم نیست.
و کجای بقیع ؟ معلوم نیست.
آنچه معلوم است، رنج علی است، امشب، بر گور فاطمه .
مدینه در دهان شب فرو رفته است، مسلمانان همه خفته اند. سکوت مرموز شب گوش به گفتوگوی آرام علی دارد.
و علی که سخت تنها مانده است، هم در شهر و هم در خانه ، بی پیغمبر، بی فاطمه. همچون کوهی از درد، بر سر خاک فاطمه نشسته است.
ساعت ها است.شب ـ خاموش و غمگین ـ زمزمه درد او را گوش می دهد، بقیع آرام و خوشبخت و مدینه بیوفا و بدبخت، سکوت کرده اند، قبرهای بیدار و خانه های خفته میشنوند.
نسیم نیمه شب کلماتی را که به سختی از جان علی برمیآید، از سر گور فاطمه به خانه خاموش پیغمبر میبرد.
ـ بر تو، از من و از دخترت ـ که در جوارت فرود آمد و به شتاب به تو پیوست، سلام ای رسول خدا.
ـ از سرگذشت عزیز تو ـ ای رسول خدا ـ شکیبایی من کاست و چالاکی من به ضعف گرایید . اما، در پی سهمگینی فراق تو و سختی مصیبت تو، مرا اکنون جای شکیب هست.
من تو را در شکافته گورت خواباندم و در میانه حلقوم و سینه من جان دادی، "انا لله و انا الیه راجعون”.
ودیعه را بازگرداندند و گروگان را بگرفتند، اما اندوه من ابدی است و اما شبم بیخواب، تا آنگاه که خدا خانهای را که تو در آن نشیمن داری، برایم برگزیند.
هماکنون دخترت تو را خبر خواهد کرد که قوم تو بر ستمکاری در حق او همداستان شدند. به اصرار از او همه چیز را بپرس و سرگذشت را از او خبر گیر.
اینها همه شد، با این که از عهد تو دیری نگذشته است و یاد تو از خاطر نرفته است.
بر هر دوی شما سلام. سلام وداع کنندهای که نه خشمگین است، نه ملول.
لحظهای سکوت نمود، خستگی یک عمر رنج را ناگهان در جانش احساس کرد. گویی با هر یک از این کلمات، که از عمق جانش کنده میشد ـ قطعهای از هستیاش را از دست داده است.
درمانده و بیچاره بر جا مانده؛ نمیدانست چه کند؛ بماند؟ بازگردد؟ چگونه فاطمه را، اینجا، تنها بگذارد، چگونه تنها به خانه برگردد؟ شهر، گویی دیوی است که در ظلمت زشت شب کمین کرده است. با هزاران توطئه و خیانت و بیشرمی انتظار او را میکشد.
و چگونه بماند؟ کودکان؟ مردم؟ حقیقت؟ مسئولیتهایی که تنها چشم به راه اویند و رسالت سنگینی که بر آن پیمان بسته است؟
ادامه متن در ادامه مطلب ...
برچسبها:
معجزان و كرامات فاطمه زهرا سلام الله عليها
الف : معجزاتى از فاطمه زهرا(سلام الله عليها)
- اقرار به رسالت پدر در شكم مادر
وقتى كه كفار از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) انشقاق قمر را خواستند، زمانى بود كه خديجه (سلام الله عليها) به فاطمه (سلام الله عليها) حامله بود و خديجه از اين سؤ ال كفار ناراحت شده و گفت : زهى تاءسف براى كسانى كه محمد را تكذيب مى كنند! در حالى كه او فرستاده پروردگار من است .
پس فاطمه (سلام الله عليها) از شكم مادرش صدا كرد: اى مادر! نترس و محزون نباش ، زيرا خدا با پدر من مى باشد.
پس وقتى كه مدت حمل خديجه (سلام الله عليها) تمام شد و موقع حمل رسيد، خديجه فاطمه (سلام الله عليها) را به دنيا آورد و او به نور جمال خود تمام جهان را روشن و منور ساخت (388))).
- سخن گفتن در رحم مادر
فاطمه (سلام الله عليها) در رحم مادرش خديجه (سلام الله عليها) سخن مى گفت و آرام بخش و تسكين خاطر او بود، خديجه (سلام الله عليها) در پاسخ پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه پرسيد با كه سخن مى گويى ؟ گفت : الجنين الذى فى بطنى يحدثنى و يونسنى ؛ فرزندى كه در رحم دارم ، با من سخن مى گويد و مونس من است )). كسى كه جبرئيل به دختر بودنش خبر مى دهد: يخبرنى آنها انثى (389).
- بركت غذا
على (عليه السلام) مى فرمايد: روزى به بازار رفتم ، يك درهم گوشت و يك درهم ذرت خريدم و به خانه آوردم . فاطمه (سلام الله عليها) مشغول پختن آن شد. وقتى كه آماده نمود، فرمود: اى كاش ! مى رفتى پدرم را دعوت مى كردى .
من رفتم و ديدم حضرت رسول ، خوابيده و مى گويد: از گرسنگى در حال خواب ، به خدا پناه مى برم .
گفتم : يا رسول الله ! نزد ما غذايى هست .
پس دستش را به من داد و آمديم و چون به خانه رسيديم ، به فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: غذا را بياور. فاطمه نيز غذا را در ديگى گذاشته خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آورد.
حضرت پارچه اى را روى غذا كشيد و فرمود: خدايا! غذاى ما را بركت ده .
سپس فرمود: يك پيمانه به عايشه بده . فاطمه يك پيمانه براى او فرستاد.
بعد فرمود: يك پيمانه به ام سلمه بده . براى او نيز فرستاد. تا اين كه به هر يك از نه همسرش يك سهم فرستاد.
برچسبها:
برچسبها:
نام : حسين (سومين امام كه به امر خداوند تعيين شده است )
كنيه :ابو عبد اللّه
لقب : خامس آل عبا، سبط، شهيد، وفى ، زكى
پدر : حضرت على بن ابى طالب (ع )
مادر: حضرت فاطمه (س )
تاريخ ولادت : شنبه سوم شعبان ، سال چهارم هجرى
مكان ولادت : مدينه
مدت عمر : 57 سال
علت شهادت : پس از روى كار آمدن يزيد، امام كه او را نالايق ميدانست تن به ذلت بيعت و سازش با او را نداد و براى افشاى او به فرمان خدا از مدينه به مكه و سپس به طرف كوفه و كربلا حركت كردند و همراه با ياران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهيد شدند.
قاتل : صالح بن وهب مزنى ، سنان بن انس و شمر بن ذى الجوشن ، (لعنت خدا بر آنها)
زمان شهادت : جمعه دهم محرم ، سال 61 هجرى
مكان شهادت و دفن : كربلا
سال از دوران كودكى را در زمان حيات پر بركت رسول خدا (ص ) سپرى نمود. او شجاعترين امت حضرت محمد (ص ) بود و شجاعت حضرت محمد (ص ) و حضرت على (ع ) در ايشان جمع بود.
خداوند در تربت ايشان شفا، و در داخل حرم امام حسين (ع ) استجابت دعا را قرار داده است . پيامبر (ص ) در حقش فرمود: احب اللّه مَن احب حسينا يعنى : خداوند دوست ميدارد كسى را كه حسين را دوست بدارد. پيامبر(ص ) در حق او و برادر گرامى اش امام حسن (ع ) فرمود: دو فرزند من حسن و حسين پيشوايان امت مى باشند خواه زمام امور به دست بگيرند و يا نگيرند.
پس از شهادت امام حسن (ع ) در سال 50 هجرى ، امام حسين (ع ) عهده دار امر امامت گرديد. معاويه پس از بيست سال حكومت ظالمانه و قتل و كشتار شيعيان به ويژه، در سال 60 هجرى مرد و بر خلاف قرارداد صلح با امام حسن(ع)، پسرش يزيد را به جاى خود قرار داد. يزيد فردى فاسد و شرابخوار و مخالف با اسلام بود. او علناً مقدسات اسلامى را زير پا مى گذاشت و آشكارا شراب مى خورد. امام حسين عليه السلام از همان آغاز كار با او به مخالفت برخاست .
يزيد نامه اى به حاكم مدينه نوشت و به او دستور داد كه از امام حسين (ع ) براى يزيد بيعت بگيرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. امام (ع ) كه حاضر به بيعت كردن با يزيد نبود با خانواده خود از مدينه به مكه رفتند. در اين هنگام مردم كوفه كه از مرگ معاويه با خبر شده بودند نامه هاى زيادى براى امام حسين (ع ) نوشتند و از او خواستند تا به عراق و كوفه بيايد. امام حسين (ع ) نيز مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم كوفه با مسلم بن عقيل همراه شدند. اما با ورود عبيداللّه بن زياد كه از طرف يزيد به حكومت كوفه گمارده شده بود و بسيار حيله گر و بى رحم بود، مردم كوفه فريب اقدامات او را خورده و پيمان شكنى كردند و مسلم را تنها گذاشتند.
در نتيجه عبيداللّه ، مسلم بن عقيل را دستگير نموده و به شهادت رسانيد. هنگامى كه در ابتدا مردم كوفه با مسلم بيعت كردند، مسلم نامه اى به امام حسين (ع ) نوشت و به ايشان اطلاع داد كه به كوفه بيايد. امام حسين (ع ) با خانواده و ياران خود به طرف كوفه حركت كرد و در نزديكى كوفه بود كه خبر پيمان شكنى مردم كوفه و شهادت مسلم را آوردند. عبيداللّه بن زياد كه با شهادت مسلم بر اوضاع كوفه تسلط پيدا كرده بود حر بن يزيد رياحى را براى زير نظر گرفتن امام حسين (ع ) و همراهانش فرستاد. و سپس عمر بن سعد را با سى هزار نفر به كربلا اعزام نمود. او به عمر بن سعد وعده داده بود كه اگر امام حسين (ع ) را به شهادت برساند او را حاكم رى خواهد كرد.
عمر بن سعد كه به طمع حكومت رى به كربلا آمده بود از هيچ ستمى فروگذار نكرد. دستور داد امام حسين (ع ) و يارانش را محاصره كنند و آب را بر روى آنان ببندند. ياران امام حسين (ع ) كه از شجاع ترين افراد بودند روز دهم محرم (عاشورا) در حالى كه بيش از 72 تن نبودند يكى پس از ديگرى در دفاع از امام زمان خود يعنى امام حسين (ع ) با عزت و آزادگى به شهادت رسيدند. حر بن يزيد رياحى نيز كه ستمگرى سپاه عمر سعد و حقانيت امام حسين (ع ) را مشاهده كرد به سپاه امام پيوست و به شهادت رسيد.
واقعه كربلا گرچه از نظر زمان كوتاه بود و تنها يكروز از صبح تا عصر به طول انجاميد اما لحظه لحظه آن درس شهامت و ايثار و فدا كارى ، ايمان و اعتقاد و اخلاص بود. واقعه كربلا دانشگاهى است كه از طفل شيرخوار تا پيرمرد محاسن سفيدش به بشريت درس آزادگى مى آموزد. خون هاى مطهر امام حسين (ع ) و يارانش به اسلام حيات تازه بخشيد و زمينه سرنگون شدن دودمان فاسد اموى را فراهم آورد.
امام حسين عليه السلام روز دهم محرم سال 61 هجرى ، در سن 57 سالگى در كربلا به شهادت رسيد. مرقد ايشان و برادر فداكارش اباالفضل و فرزندان و يارانش در شهر كربلا در عراق قرار دارد.
برچسبها:
پاسخ : چرا شهدای کربلا به هفتاد و دو تن شهرت یافتند ، در حالی که تعداد واقعی آنان را بیش از این شمرده اند ؟
علامه سید محسن امین ( رحمه الله ) در کتاب اعیان الشیعه ، تعداد شهدا را به حدود 130 ( یکصد و سی ) تن رسانده است . ( 2 )
فرهاد میرزا در قمقام می نویسد : ( 3 ) امام حسین ( علیه السلام ) روز پنج شنبه ، دوم محرّم الحرام با هیجده ( 18 ) تن از اهل بیت و شصت ( 60 ) تن از انصار وارد سر زمین کربلا شد . بدیهی است ، این مطلب مورد قبول موّرخان است که شب عاشورا 32 تن از لشکر عمربن سعد به امام ( علیه السلام ) پیوستند .
آنچه از تاریخ به دست می آید ، فزونی شهدا در رکاب امام حسین ( علیه السلام ) می باشد ، ولی تعداد معروف آن هفتاد و دو ( 72 ) است .
سیّد بن طاووس در لهوف می نویسد : یاران امام حسین ( علیه السلام ) در روز عاشورا چهل وپنج ( 45 ) نفر سواره و یکصد ( 100 ) نفر پیاده بودند . ( 4 )
حجة الاسلام دکتر هادی امینی ، فرزند علامه امینی ( رحمه الله ) صاحب الغدیر ، در کتابی با نام یاران امام ، بیش از 130 نفر را مورد شرح و تفصیل قرار داده است .
در پاسخ به پرسش بالا ، باید بدین حقیقت توجه داشت که :
اولاً : این احتمال را ، که تعداد شهدای کربلا واقعاً بیش از 72 تن نباشند ، نمی توان از نظر دور داشت ؛ زیرا : بعضی از مورّخان از جمله خواندمیر در کتاب حبیب السیر ، می نویسد : ( 1 ) روز عاشورا ، سی و دو سواره و چهل پیاده ، سربازان امام ( علیه السلام ) را تشکیل می دادند . و بعضی یاران امام را چهل تن نوشته اند و با حالت عرفانی یاران امام در شب عاشورا ، 32 تن از لشکر عمر سعد به امام پیوستندطبق این نظر : اسامی شهدای دیگر ، کسانی می باشند که در صراط عاشورا ، در فرصت های دیگر به شهادت رسیده اند ، نه در روز عاشورا .
ثانیاً : ممکن است این تعداد ، گویای تعداد شهدای سرشناس و معروف آن روز باشد ، که از نظر گزارشگران و وقایع نویسانِ آن روز مورد توجه بوده اند .
ثالثاً : در حدیثی از امام صادق ( علیه السلام ) آمده است که آن حضرت ضمن رهنمودی در باره عالم رجعت و قیام موعود اسلام و حضور برخی از درگذشتگان ، که در عالم برزخ زندگی می کنند و در رکاب آن حضرت بوده اند ، به مفضّل خاطرنشان ساخته بود که 72 تن از شهدای کربلا نیز در رکاب موعود اسلام رجعت خواهند داشت و در قیام او حضور خواهند یافت . گرچه در این بیان ، امام صادق ( علیه السلام ) تعداد شهدای کربلا را در 72 تن محدود نساخته و تنها این نکته را ثابت می کند که از جمع شهدای کربلا ، 72 تن رجعت دارند ، نه آن که تعداد شهدای کربلا بیش از هفتاد و دو تن نیستند .
شاید همین حدیث سبب شده است که بعضی گمان کنند شهدای کربلا بیش از 72 تن نیستند . متن حدیث چنین است : . . فَالإثنان و سبعون رجلاً الذین قُتِلوا مع الحسین یظهرون معه ؟ قال : نعم یظهرون معه . . . . ( 2 )
رابعاً : تعداد سرهایی که به کوفه و شام ارسال شده بود ، حدود 72 تن بودند و بعید نیست که این مسأله نیز در اشتهار شهدای کربلا به 72 تن مؤثر باشد .
برچسبها:
شیخ عباس 74 ساله ، که 36 سال خادم حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از 400 سال قبل که آب لولهکشی نبود این آب مرتب میجوشید و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج میشد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت مردم میآمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده میکردند که آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود، اما یک فرد از خدا بیخبر آمد به بهانه اینکه یک ترکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، میخواهم آزمایش کنم این اب از کجا میآید و بعد آن دو چشم را کور کرد و هر چه تلاش کردند، نتوانستند آن دو چشمه احیا شود اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب اینقدر چشمهای کور شده را شفا میداد و از 50 سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده نشود نه کم و نه زیاد میشود.
وی ادامه داد: شما به خوبی میدانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده میشود، اما این آب با وجود اینکه درب ورودی آن بسته شده مانند گلاب میماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است. شیخ عباس ادامه داد: این آب به ارتفاع یک متر بالاتر از قبر قرار دارد، اما هرگز وارد مرقد مطهر نشده و من اینها را به چشم خود دیدهام و بارها شاهد بودهام چقدر افراد کور وارد حرم شده و چند قطره از این آب در چشمان آنها ریخته شده و بینا شدهاند و یا افرادی دارای امراض پوستی و سرطانی با استفاده از این آب شفا پیدا کردهاند. وی ادامه داد: مگر آب دریای رحمت اباالفضل تمام میشود. وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحبالزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب میاید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بستهاند.
برچسبها:
چه رازی در چشمه آب در زیر حرم حضرت ابوالفضل (ع) نهفته است؟
« السّلامُ عَلیَکَ یا اباالفَضلِ العَبّاس »
آب در سرداب مقدس حرم حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام دور قبر آقا طواف میکند. یا ابالفضل
آيت الله العظمي حکيم قدس سره از علماي بزرگ و مراجع بنام تقليد بود که سالها زعامت حوزه کهنسال نجف را به عهده داشت و در راه نگهباني از دين خدا رنجها به جان خريد.
آيت الله سيد عباس کاشاني حائري در مورد حضرت ابوالفضل عليه السلام و سرداب و قبر مطهرش داستاني را در خدمت این مرجع بزرگوار مشاهده کرده که اینگونه نقل کرده است :
« روزي در بيت آيت الله حکيم بودم که کليددار آستان مقدس حضرت ابوالفضل عليه السلام تلفن کرد و گفت: سرداب مقدس حضرت ابوالفضل عليه السلام را آب گرفته و بيم آن مي رود که ويران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره ها نيز آسيب کلي وارد شود شما کاري بکنيد . آيت الله حکيم فرمودند: من جمعه خواهم آمد و هر آنچه در توان دارم انجام خواهم داد.
آنگاه گروهي از علماي نجف از جمله اينجانب به همراه ايشان به کربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضل عليه السلام رفتيم. آن مرجع بزرگ براي بازديد به طرف سرداب مقدس رفت و ما نيز از پي او آمديم . اما همين که چند پله پايين رفتند ديدم نشست و با صداي بسيار بلند که تا آن روز نديده بودم شروع به گريه کرد. همه شگفت زده و هراسان شديم که چه شده است؟
من گردن کشيدم و ديدم شگفتا منظره عجيبي است که مرا هم گريان ساخت. منظره اين بود :
ديدم قبر شريف ابوالفضل عليه السلام در ميان آب بسان جايي که از هر سو به وسيله ديوار بتوني بسيار محکم حفاظت شود در وسط آب قرار دارد اما آب آن را نمي گيرد درست همانند قبر سالارش حسين عليه السلام که متوکل بر آن آب بست اما آب به سوي قبر پيشروي نکرد و آنجا را حاير حسيني ناميدند. سلام خدا بر او و سالارش حسين عليه السلام.
وقتي به قبر مطهر حضرت در سرداب رسيديم، من دست خود را به داخل آبي بردم که بر روي قبر مطهر حضرت ايستاده بود و جرعهاي از اين آب نوشيدم، تا ارتفاع حدود ۱۰ سانت بر روي قبر مطهر حضرت آب ايستاده بود و به تمام مقدسات قسم تا آن لحظه از عمرم آبي گواراتر و زلالتر از اين آب نديده و ننوشيده بودم.
بناي حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از همان ابتدا بر روي اين سرداب و آب بنا شده و اين امر تأثيري بر روي استحکام حرم حضرت نداشته است؛ بسياري از کموکيف اين امر روشن نيست که اين موضوع چيزي جز معجزه نميتواند باشد.
عليرضا فداکار، معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات در گفتگو با فارس با اشاره به سفر چند سال پيش خود به عتبات پس از سقوط صدام و زيارت سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) اظهار داشت: بنده در سال ۸۲ و تقريبا ۶ ماه پس از سقوط صدام به سرداب حرم حضرت مشرف شدم.
وي افزود: علت اينکه برخي از حرمهاي مطهر ائمه(ع) داراي سرداب هستند به اين خاطر است که به مرور زمان، زمينهاي اطراف حرم به خاطر ساخت و سازها، گذر زمان، وزش باد و شرايط جوي از سطح حرم بالاتر آمده است و به اين دليل سرداب ايجاد شده است به طور مثال در نجف اشرف علت اينکه حرم حضرت اميرالمؤمنين(ع) سرداب ندارد به اين خاطر است که حرم حضرت در بالاترين نقطه شهر واقع شده اما در کربلاي معلي، حرم حضرت سيدالشهدا و حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) در گودي واقع شده است.
فداکار خاطرنشان کرد: اما سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) حدودا ۴ متر پايينتر از سطح حرم قرار دارد و ما به اتفاق شيخ مهدي کربلايي، امام جمعه حرم امام حسين(ع) به اين سرداب مطهر وارد شديم و در واقع تا پيش از اين تاريخ، سرداب حرم حضرت کاملا قفل بود و کسي اجازه ورود به آن را نداشت.
معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات يادآور شد: در سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) چيزهايي ديدم که برايم آن روز را بعنوان شيرينترين و زيباترين روز طول عمرم رقم زد.
فداکار در توضيح مشخصات سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) گفت: پس از آنکه از صحن حرم وارد رواق ميشويد در ادامه شما وارد محدوده گنبدخانه ميشويد که ميتوان همين رواقها را در قسمت سرداب نيز در نظر گرفت که با عرض ۱.۵ متر در ۲ متر به صورت گنبدي پوشانده شده و قسمت پايين پاي حضرت مسيري دارد که وارد محوطه گنبد خانه در قسمت سرداب ميشود.
معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات افزود: در داخل سرداب وقتي به قسمت زير گنبدخانه رسيديم، بخشي بود که تا ارتفاع کمر به داخل آب رفتيم؛ در واقع محوطه داخل سرداب حرم حضرت تا ارتفاع حدود يک متر و ۱۰ سانت در آب قرار دارد و اين قسمت از سرداب به گونهاي ساخته شده که يک نفر بيشتر نميتواند از آن عبور کند.
وي ادامه داد: پس از ورود به اين قسمت از سرداب، شيخ مهدي کربلايي در جلو حرکت ميکرد و من پشت سر او تا که به قبر مطهر حضرت اباالفضلالعباس(ع) رسيديم.
فداکار تصريح کرد: وقتي به قبر مطهر حضرت در سرداب رسيديم، من دست خود را به داخل آبي بردم که بر روي قبر مطهر حضرت ايستاده بود و جرعهاي از اين آب نوشيدم، تا ارتفاع حدود ۱۰ سانت بر روي قبر مطهر حضرت آب ايستاده بود و به تمام مقدسات قسم تا آن لحظه از عمرم آبي گواراتر و زلالتر از اين آب نديده و ننوشيده بودم.
وي گفت: در آن لحظاتي که در داخل سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) در حرکت بوديم کسي متوجه حال خود نبود و و با حرکتمان، آب موج برميداشت؛ در آن لحظات اين احساس به من دست داد که اين آب در اطراف قبر به حضرت اباالفضل(ع) التماس ميکند و اگر روزي پردهها کنار رود، حقايق بزرگي مشخص ميشود، بواسطه اين آب بود که حضرت اباالفضلالعباس(ع) ساقي طفلان عطشان حرم در کربلا نااميد شد و تصور ميکنم که خداوند اينگونه مقدر کرده اين آب بايد براي ساليان سال همينطور دور قبر مطهر حضرت عباس(ع) دور بزند و در آن لحظه تنها چيزي که از ذهنمان ميگذشت اين بود که آب در حال التماس کردن به حضرت است.
فداکار با بيان اين نکته که در زماني که به داخل سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) رفته بودم زمستان بود، گفت: البته ممکن است که در فصل تابستان يا زمستان مقداري از سطح آب داخل سرداب تغيير کند و زمانيکه در داخل سرداب حرکت ميکنيم آب به ارتعاش درميآيد و اين تصور ايجاد ميشود که آب در حال حرکت است اما در واقع اين آب ساکن است و طبق قانون طبيعت اگر آب براي مدت کوتاهي در جايي راکد و ساکن باقي بماند، سبزه ميزند و طعم و بو ميگيرد و امکان استفاده از آن نيست اما آب سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) زلالترين، شفافترين و گواراترين آب اين عالم است.
وي با بيان اين نکته که سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) به حرم امام حسين(ع) راه ندارد و در گذشته حرم حضرت سيدالشهدا(ع) داراي سرداب بوده که به مرور زمان اين سرداب پر شده است، افزود: در حال حاضر مجددا سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از قسمت گنبدخانه بسته شده و ديگر کسي حق ورود به اين سرداب را ندارد؛ در گذشته آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) براي تبرک در اختيار زائران قرار ميگرفت اما هماکنون اين کار نيز متوقف شده است.
معاون اجرايي ستاد بازسازي عتبات عاليات خاطرنشان کرد: زماني اين مسئله مطرح شده بود که آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) را به خاطر احتمال زياني که ميتواند براي بناي حرم داشته باشد قطع و خشک کنند اما اين احتمال مطرح شد که اگر اين آب قطع شود لايهاي که خشک ميشود ترک برميدارد و شايد همين عامل باعث شود که رواقهاي حرم نيز ترک بخورند و بناي ساختمان حرم حضرت با اين آب سازگار شده است و به اين دليل بود که چنين کاري انجام نشد.
وي با اشاره به قرار گرفتن بناي حرم حضرتاباالفضلالعباس بر روي اين سرداب و آبي که هميشه در سرداب حضرت وجود دارد، خاطرنشان کرد: قطعا ساختمان و بنايي که بر روي آب بنا شده باشد پس از گذشت مدت زماني تخريب ميشود و از بين ميرود اما بناي حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از همان ابتدا بر روي اين سرداب و آب بنا شده و اين امر تأثيري بر روي استحکام حرم حضرت نداشته است؛ بسياري از کموکيف اين امر روشن نيست که اين موضوع چيزي جز معجزه نميتواند باشد.
خواندن توضیحات شیخ عباس ۷۴ ساله، که ۳۶ سال خادم حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده است، در مورد راز جریان آب در اطراف قبر علمدار کربلا خالی از لطف نیست.
شیخ عباس ۷۴ ساله، که ۳۶ سال خادم حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده، در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا توضیحاتی داده است .
وی گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از ۴۰۰ سال قبل که آب لولهکشی نبود این آب مرتب میجوشید و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج میشد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت مردم میآمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده میکردند که آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود.
اما یک فرد از خدا بیخبر آمد به بهانه اینکه تَرَکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، میخواهم آزمایش کنم این آب از کجا میآید و بعد آن دو چشم را کور کرد و هر چه تلاش کردند، آن دو چشمه احیا نشد.
اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب چشمهای کور شده را شفا میداد.از ۵۰ سال قبل تا کنون این آب در یک سطح ثابت مانده و نه کم و نه زیاد میشود.
وی ادامه داد: شما به خوبی میدانید اگر آب به مدت ۱۰ روز در یک جا بماند گندیده میشود، اما این آب با وجود اینکه در ورودی آن بسته شده مانند گلاب میماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.
وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحبالزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب میاید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بستهاند.
این آب چند ویژگی دارد. اول اینکه اگرچه راکد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گندیده نشده است.ویژگی دوم آن که سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(ع) است آب از دیواره دور قبر به داخل نفوذ نمیکند.
تصاویر در ادامه مطلب
برچسبها:
خلاصه ای از زندگی نامه حضرت ابالفضل العباس(ع)
خاندان حضرت عباس (ع):
در سال 26 هجري قمري، حضرت عباس (ع) پايه عرصه گيتي نهاد. مادر گراميش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربيعه بن عامر كلبي و كنيه اش (ام البنين) بود.
چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، كه اميرالمومنين از برادرش عقيل، كه به اصل و نسب قبايل آگاه بود، درخواست كرد زني را از دودماني شجاع براي او خواستگاري كند و عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را براي آن حضرت خواستگاري كرد و ازدواج صورت گرفت.
اميرالمومنين (ع) از اين بانوي گرامي، صاحب چهار پسر به نامهاي عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.
عباس (ع) ازبرادران ديگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خويش، حسين (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار كردند.
ارادت قلبي ام البنين (س) به خاندان پيامبر (ص) آنقدر بود كه امام حسين (ع) را از فرزندان خود بيشتر دوست مي داشت؛ بطوري كه وقتي به اين بانوي گرامي خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسين (ع) باخبر سازيد و چون خبر شهادت امام حسين (ع) به او داده شد، فرمود رگهاي قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زير اين آسمان كبود است، فداي امام حسين (ع).
دوران كودكي حضرت ابوالفضل العباس (ع):
در روزهاى كودكى عباس، پدر گرانقدرش چون آيينه معرفت، ايمان، دانايى و كمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانىاش بر وى تاثير مىنهاد. او از دانش و بينش على(ع) بهره مىبرد. حضرت در باره تكامل و پويايى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در كودكى علم آموخت و به سان نوزاد كبوتر، كه از مادرش آب و غذا مىگيرد، از من معارف فرا گرفت.
در آغازين روزهايى كه الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو يك. عباس گفت: يك حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى كرد و گفت: شرم مىكنم با زبانى كه خدا را به يگانگى خوانده ام، دو بگويم.
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده اى پاك و مبارك براى ايام نوجوانى و جوانى عباس فراهم كرد تا در آينده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه كه على(ع) با نگاه بصيرت آميز خود آينده عباس را نظاره مىكرد، با لبختدى رضايت آميز، سرشك غم از ديدگان جارى مىكرد و چون همسر مهربانش از علت گريه مىپرسيد، مىفرمود: دستان عباس در راه يارى حسين(ع) قطع خواهد شد.
آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنين خبر مىداد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمويش جعفر بن ابىطالب در بهشت پرواز كند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مىداشت تا پاره پيكرش را ببوسد ، ببويد و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اينرو لحظهاى عباس را از خود دور نمىساخت. فرزند پاكدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، كه با پدر زيست، هميشه در حرب و محراب و غربت و وطن در كنار او حضور داشت.
در ايام دشوار خلافت، لحظه اى از وى جدا نشد و آنگاه كه در سال37 هجرى قمرى جنگ صفين پيش آمد، با آن كه حدود دوازده سال داشت، حماسهاى جاويد آفريد.
مقام علمي حضرت عباس (ع):
حضرت عباس (ع) در خانه اي زاده شد كه جايگاه دانش و حكمت بود. آن جناب از محضر اميرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) كسب فيض كردند و از مقام والاي علمي برخوردار شدند.
لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است كه فرموده اند: زق العلم زقا، يعني همان طور كه پرنده به جوجه خود مستقيماً غذا مي دهد، اهل بيت (ع) نيز مستقيماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.
علامه محقق، شيخ عبدالله ممقاني، در كتاب نفيس تنقيح المقال، در مورد مقام علمي و معنوي ايشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقيه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصيتي عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود.
مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع):
اگر بخواهيم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از ديدگاه امامان معصوم (ع) دريابيم، كافي است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه كنيم.
در شب عاشورا، وقتي دشمن در مقابل كاروان امام حسين (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فرياد كرد، امام حسين (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود: برادر جان، جانم به فدايت، سوار مركب شو و نزد اين قوم برو و از ايشان سوال كن كه به چه منظور آمده اند و چه مي خواهند.
در اين ماجرا دو نكته مهم وجود دارد يكي آنكه امام به حضرت عباس مي فرمايد: من فدايت شوم. اين عبارت دلالت بر عظمت شخصيت عباس (ع) دارد، زيرا امام معصوم العياذ بالله سخني بي مورد و گزاف نمي گويد و نكته دوم آنكه، حضرت به عنوان نماينده خود عباس (ع) را به اردوي دشمن مي فرستد.
روز عاشورا هنگامي كه حضرت عباس (ع) از ا سب بر روي زمين افتاد، امام حسين (ع) فرمودند:(الان انكسر ظهري و قلت حياتي) يعني (اكنون پشتم شكست و چاره ام كم شد). اين جمله بيانگر اهميت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتيباني از امام حسين (ع) است.
امام زمان (ع)، در قسمتي از زيارتنامه اي كه براي شهداي كربلا ايراد كردند، حضرت عباس (ع) را چنين مورد خطاب قرار مي دهند: السلام علي ابي الفضل العباس بن اميرالمومنين المواسي اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادي له،الوافي الساعي اليه بمائه، المقطوعه يداه لعن الله قاتله يزيد بن الرقاد الجهني و حكيم بن طفيل الطائي.
امام زين العابدين (ع) به عبيدالله بن عباس بن علي بن ابي طالب (ع) نظر افكند و اشكش جاري شد. سپس فرمود:هيچ روزي بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زيرا در آن روز عموي پيامبر، شير خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب كشته شد و بعد از آن روز بر پيامبر هيچ روزي سخت از روز جنگ موته نبود، زيرا در آن روز پسر عموي پيامبر جعفر بن ابي طالب كشته شد سپس امام زين العابدين (ع) فرمود: هيچ روزي همچون روز مصيبت حضرت امام حسين (ع) نيست كه سي هزار تن در مقابل امام حسين (ع) ايستادند و مي پنداشتند، كه از امت اسلام هستند و هر يك از آنها مي خواستند از طريق ريختن خون امام حسين (ع) به نزد پروردگار مي انداخت و ايشان را موعظه مي فرمود و كار را تا آنجا كشاندند كه آن حضرت را از روي ظلم وجور و دشمني به شهادت رساندند.
آنگاه امام زين العابدين (ع) فرمود: خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت كند كه به حق ايثار كرد و امتحان شد و جان خود را فداي برادرش كرد تا آنكه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض، دو بال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همان طور كه به جعفر بن ابي طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقيق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتي دارد كه روز قيامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه مي خورند.
ايثار و جانبازي، راز و رمز تعالي حضرت عباس (ع):
القاب تابناك حضرت ابوالفضل العباس (ع)
عباس بن على«ع»و...درادامه مطلب
برچسبها:
با عرض سلام خدمت تمام بازدید کنندگان وبلاگم
ممنون از حضورتون و امیدوارم از مطالب وبلاگم لذت ببرید و دل های محرمی ،محرمی باقی بماند
من مدتی قبل کتابی رو مطالعه کردم که خیلیی کتاب مفید و زیبایی هست و دوست داشتم بهتون معرفی کنم ؛البته دوستان من جلد اول کتاب رو هنوز کامل نخوندم اما جلد دومش خیلییی زیباست ،
از آقای قاسم رجبیان تشکر میکنم ،اجرشون با آقا ابالفضل العباس
اسم کتاب ،ابالفضل العباس هست و نام نویسنده کتاب :قاسم رجبیان
ان شاالله مطالعه کنید و عشق ابالفضل ثانیه ثانیه در قلب هممون محکم تر شود و پا برجاتر بماند .
التماس دعا یاعلی
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
دلم یک بغل ضریح میخواهد
برچسبها:
گفت تا پیاده نروی نمی توانی درک کنی.
گفتم چه چیزی را ؟
گفت :ذره ای از شوق زینب برای زیارت دوباره برادر را...
برچسبها:
تاریخ را بگو کمی شرم،کمی حیا
درشهر شام دختر زهرا چه میکند ؟؟!
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
-عمه زینب ؟
-جانم عزیزم
-عمو عباسم کجاست ؟
-پیش خدا عزیزکم !
-عمه ؟!خونه خدا بالای نیزه هاست ؟؟؟
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها: